بزرگ نمایی ها، بادکنک های بی نخ

یک چیزهایی را فکر می کنیم اما در عمل می بینیم که یک چیزهای دیگر می شود. این حکایت آنهایی است که فکر می کنند با بزرگ نمایی توانایی هایشان می توانند خودشان را جوری در دل و مغز ادم ها جای دهند که دیگر خدشه ای به چهره شان وارد نشود اما این دنیا و مردمش عجیب تر از آن هستند که فکر کنیم می توانیم از ازل تا ابد برایشان یکسان بمانیم و آنها هم همیشه به یک چشم نگاهمان کنند. از این رو هرچه بالاتر نشینی لاجرم زمان سقوط استخوان های بیشتری از جسم نحیفی که هرکولش نمایانده ای خرد می شود و گاهی انقدر خرد که دیگر نمی توانی از جا برخیزی. پس  بهتر آنکه خودمان را آنچیزی نشان دهیم که هستیم.

همه این حرف ها را گفتم که بگویم سیاست گذاری های برخی سیستم های خبری، ناشی از همین بزرگ نمایی هاست. اگر سیاسی نمی شد ماجرا!! می توانستم خبرگزاری را مثال بزنم که در یک زمانی آنقدر طرفدارانش را بزرگ کرد که وقتی گند کارهای آن افراد درآمد، اعتبارش را تا حدی از دست داد. البته شاید کاملا قابل قیاس نباشد که یک خبرگزاری ملی را با یک سایت خبری محلی مقایسه کنیم اما می توان عبرت گرفت زیرا واژه و فعالیت مشترک هر دو "خبر" است. اتفاق یا نوشته ای که می تواند مخاطب را به راحتی جذب و یا دفع کند.

در هفته ای که گذشت سایت خبری ایمنا تلاش کرد تا موج مثبتی از ماجرای پر حاشیه ی میدان عتیق به پا کند، که انصافا در حد خودش موفق عمل کرد اما این موج، این روزها انقدر بلند شده است که می تواند بر سر خودشان خراب شود و همه چیز را با خود ببرد. مصاحبه ها و گزارش ها و یادداشت هایی با یک موضوع " همه موفقیت های مردان شهردار در میدان عتیق".
مهم نیست که رییس را آقای ق می نامند یا آقای س یا بعد ها آقای ن، مسئله این است که تصمیم ها در اتاق هایی گرفته می شود که هیچکس از آنهای که می شناسیمشان وجود ندارند و  آنها هم رسانه را تنها جایی برای شلیک های مستقیم می دانند. شلیک هایی که یا منجر به قتل عمد می شود و یا قتل غیر عمد، قتل هایی که قاتلانشان همیشه خدا آزادند.

محدودیت های رسانه ای را می شناسم و حسشان کرده ام. بخصوص زمان هایی که دستور می رسد "فقط مانور مثبت" اینجاست که هیچکس جز رییس اعظم که معمولا دیده نمی شود و همیشه در حاشیه است پا روی پا می اندازد و می خواهد اخبار آنقدر مثبت!! باشند که لبخند رضایت روی لب هایش بیاورد اما شاید تنها شکر این باشد که رییس قبلی و امروزی این سایت "خبری" آدم هایی هستند که در مطبوعات کار کرده اند و گرمی و سردی اش را چشیده اند و پای لرزش هم نشسته اند. آدم خوشش میاید که فکر کند آنها "مجبور" اند که تیشه به ریشه اعتماد بزنند ... 

می خواهم همان را بگویم که اول کار نوشتم. خودتان را آنقدر باد نکنید که اگر نخش در رفت، بروید ته آسمان ...