مصلای اصفهان


جنجال بر سر مصلای اصفهان

اشاره، اعتراف یا فرار از پاسخگویی !

 

هر از گاهی کمی که سوژه ها کم می آید با نگاهی به دور و بر همه فریاد می زنند مصلا تب تند و زود گذر مترو و خرابی هایش و آثار باستانی در کنارش که چه بی ارزشند، فرو می نشیند همگان به یاد مصلا می افتند همان مصلایی که  زمینش  15 سال پیش با حضور سید محمد خاتمی وزیر ارشاد وقت، حجت‌الاسلام جمارانی رئیس سازمان حج و اوقاف کشور و مهندس سیف‌اللهی و دیگران، مهرماه 70 در اصفهان زمینی را با خصوصیاتی نظیر زمین داخل شهربودن، مجاورت با تخت فولاد، نزدیکی به ایستگاه متروی آینده اصفهان و ... انتخاب كردند و زمانی که  کلنگش به زمین زده شد،  قرار بود  بنایی باشد عظیم آنچنانکه حتی کوروش کبیر هم تاکنون نساخته است.
این روزها هر ازگاهی شورای خسته شهرمان و روزنامه نگاران همیشه در صحنه دست بر روی مصلای اصفهان می گذارند و یکی می گوید بودجه نیست، دیگری می گوید مدیریت نیست و سومی نیز گاهی سکوت می کند و من می گویم که شاید سومی می داند موضوع از چه قرار است که سکوت کرده است.
این روزها باب شده است که هرکسی نظری می دهد درباره مصلا و شاید دردناکتر از توقف بی دلیل و بی پول پروژه مصلا تخریب این پروژه نیمه تمام تا 5 سال دیگر باشد، همان که ابوالفضل قربانی، سخنگوی شورای شهر اصفهان می گوید: در صورتي که اين پروژه در 5 سال آينده به بهره برداري نرسد، روند فرسودگي خود را آغاز خواهد کرد و امکان استفاده از آن هيچ گاه ميسر نخواهد شد.
آمدند و برای مصلای اصفهان اهداف تعیین کردند و افق ها برایش دیند و هزار و یک شب قصه برایش پیشاپیش نوشتند و رفتند، همان پروژه عظیمی که 330 نفر از معماران و طراحان کار را برعهده گرفتند تا این پروژه «منحصر به فرد» را روی کاغذ بیاورند و سپس بر زمین تخت فولادی که به اندازه قدمت آدمی روز ها را شب کرده است پیاده‌اش کنند.
همه چیز کند اما خوب پیش می رفت تا آنکه خواب و رویاها تبدیل شد به کابوس هایی که در آن یک نفر فریاد می کشید بودجه نیست ... 

ادامه نوشته

شورا

  

مثنوی هفتاد من شورای شهر اصفهان

 

داستان همان است که بود، همان داستانی که هر رسانه ای که برای تعریف کردنش به پاخاست، شد مهره سوخته مطبوعات اصفهان و منزوی لب فرو بست، اما ترس از مهره سوخته شده هم در این بلبشوی روزگار باعث نخواهد شد که ساده بگذریم از کنار قول ها و وعده وعید های مسئولین شهری که خودش هم هاج و واج مانده و نمی داند که چه بلایی دارد به سرش می آید.
اما اینبار در مثنوی هفتاد من شورای شهر هم مسئولین به ناتوانی خود اذعان داشتند و انگار که کاسه صبرشان از این همه پنهان کاری به سر آمده لب به اعتراض گشودند، "ما هم مانند شما خسته شده ایم، از اینکه هر بار مساله ای را مطرح می کنیم اما هیچ بازتابی در مجموعه شهری ندارد." و انگار صندلی های قرمز هم خسته شده اند از ریشه هایی که دوانده شده در سالن شورای شهر و عمری دراز این ریشه ها که بی شاخ و برگ و سایه ای و حتی میوه ای چه خوش نشسته اند.
این ها که می گویم به روایت قلم من نیست به روایت قلم تمامی روزنامه نگارانی است که سال ها، صبح های شنبه به تالار شورای شهر رفته اند و وقایع نگاری کرده اند و اما دریغ از عملی شدن وعده های طول و دراز تکیه زننده ها بر صندلی های نه چندان راحت شورای شهر اصفهان، همان ها که سوال های خبرنگاران را در نطفه خفه می کنند ... 


ادامه نوشته