ایمنایی ها


یک گزارش خوب از آمارهای دروغ


آدم بی انصافی نیستم. همانطور که کار بد را می گویم، کار خوب را هم جار می زنم. حالا نمی دانم این حرکت بنابر سیستم تفکر حرفه ای کار هست که اگر اینجوری باشد باید شدیدا امیدوار شد اگرم سیاست است که دیگر هیچ ...

گزارش جالبی خواندم در خبرگزاری ایمنا. البته ناگفته نماند که انگار نویسنده یا حواسش در یمن بوده یا کلن گزارش نویسی و اصول نگارش را بلد نبوده اما سوژه اش واقعا عالی و بافت محتوی گزارش بسیار خوب است.


بلیط ورود


بی خیال. بیا همین کلاغای بیرونو نگاه کنیم 


خان دایی اصفهان زیاد میآید و از نوع انسان هایی است که تمام مکان های تفریحی را می رود و آمار همه چیز را خوب دارد. امسال عید هم با تمام تکراری بودن پیشنهادم، قبول کرد که برویم باغ پرندگان. من هم آمار دادم که بلیطش 2 هزار تومان است. ( یک ماه پیش رفته بودم).

در راه رفت، خان دایی گفت: شهرداری اصفهان تمام بودجه های دولتی را برای ساخت و ساز در اصفهان مصرف می کند. بیخودی نیست جیب دولت خالیه (البته کل این جمله را در حالت اغراق فرمودند)

گفتم نه بابا. شهرداری اصفهان خوب مالیات میگیره و درآمدهاشم خیلی خوبه. گفت: مثلن چه درآمدی؟ هرچقدرم باشه نمی تونه این همه ساخت و ساز داشته باشه. در حال توضیح درآمد های شهرداری بودم که رسیدیم به دکه بلیط فروشی باغ پرندگان.

یکی درشت نوشته بود: " بلیط هر نفر: 4 هزار تومان " خان دایی نگاهی به من انداخت و گفت: خب، آره حق با توئه. خداییش درآمدش بالاس :D



پ.ن : این یکی مجانی رفته انگار

آمارهای تابلو!!


باشه، شما کار کردی و زحمت کشیدی


از آمارهای دروغ که خیلی هم تابلو هستند به شدت متنفرم. یکی از همین آمارهای تابلو!! این است که رییس تاکسیرانی اصفهان گفته است در نوروز 90، 15هزار تاكسي يك ميليون و 500هزار مسافر نوروزي شهر اصفهان را جابه‌جا كردند.

اول از همه اینکه والا ما هر موقع خواستیم با تاکسی جایی بریم توی این عیدیه یا همه دربستی بودن یا اینکه انقدر وایسادیم که زیر پامون علف سبز شد (قیمت دربستی ها هم که پول خون باباشون بود) و آخرش پیاده رفتیم تا مقصد.

بعدشم یعنی انقدر سیستم های آمارگیری قوی هست که شما حساب تک تک مسافرها رو داشتین و اینقدر هم  تعدادشون رند از آب درومده است؟ چنتا صفر گذاشتین جلوی تعداد تاکسی ها و تعداد مسافرا پیدا شده (چیستان بوده؟) ؟ بعد یعنی هیچکدوم این تاکسی ها نرفته بودن مسافرت که ماشینشون بمونه خونه ؟ همشون صبح تا شب داشتن کار می کردن و تعداد مسافرهارو میشمردن ؟ بعد این مردمی که از نبودن یدونه تاکسی توی خیابونا می نالیدن، آدم زمینی نبودن، مریخی بودن؟


پ.ن: خداوندگارا لطفا به اینا یاد بده یکم حرفه ای تر دروغ بگن.



یک مشت آدم فهمیده !!!


یادگاری از سارا و اصغر - نوروز 1390


یکسری تابلوها سر چهارراه ها و خیابان ها هست که تویشان فرهنگ سازی می کنند، اسمشان را نمی دانم اما روزهایی که می خواستند فرهنگ کمربند بستن و یا در راستگرد خیابان ها توقف نکردن را آموزش بدهد را خوب به یاد داریم. شما هم به یاد دارید.
آنروزها من خیلی خوشحال بودم چون احساس می کردم یک گروه تحلیلگر کنش ها و واکنش های فرهنگی و همینطور متخصص های تبلیغاتی و گرافیکی دور هم جمع شده اند و دارند کارهای زیر بنایی می کنند. بعد به خیال خودم رفتم به کشور آلمان، در شهرهایی که هیچ علامت رانندگی وجود ندارد اما مردم سواره و پیاده تمام قوانین را مو به مو اجرا می کنند.
گفتم، دست شهرداری با این زیر مجموعه اش درد نکند. یک مشت آدم فهمیده را گذاشته اند برای فرهنگ سازی و رفتم به خیال اینکه یکی دو سال آینده اصفهان عجب اَبَر شهری شود از هر لحاظ ...

بعدها از دوستی شنیدم که بسیاری از تصویر های این تابلوهای فرهنگ شهروندی از یک کتاب آلمانی کپی برداری شده و البته اندکی هم بومی سازی درشان وجود دارد. اینجا بود که برای اولین بار به خاطر کپی برداری ناراحت نشدم. به هرحال هنوز پایبند این حرف بودم که شهرداری یک مشت آدم فهمیده را گذاشته برای این کار. چون خوب فهمیده بودند که از چه منابعی کپی برداری کنند.
گذشت تا آنکه تبلیغات و فرهنگ سازی های دم عیدشان را دیدم. "سلام کردن" محور تمام تابلوها بود. فرهنگ سازی برای سلام کردن. البته نمی دانم فلسفه ی این انتخابشان چه بود. مثلن می خواستند به مسافرها بگویند فرهنگ اصفهانی ها در همه موارد درست است و فقط مانده سلام کردن را یاد بگیرند. یا آنکه مثلن شما مسافرها سلام کردن بلد نیستید. یا مثلن ...
دلم می خواهد زنگ بزنم و این را بپرسم که دلیل انتخاب این موضوع چه بوده است. نه آنکه بگویم موضوع بدی است، نه. می خواهم بگویم موضوعات بسیار مهمتر و کارشناسی شده تری می توانستند انتخاب کنند آن هم برای شهری که در آغاز ورود میلیون ها مسافر قرار داشت.
مورد پیشنهادی هم می توانست فرهنگ سازی برای عدم تخریب آثار باستانی به وسیله سندرم کهن "یادگاری" نویسی باشد. اتفاقی که باعث شده تا زمانی که مسافر خارجی آثار باستانی شهرمان را میبیند از بی فرهنگی خودمان خجالت بکشیم. ( امیدوارم استدلال این سازمان زیر مجموعه شهرداری این نباشد که آثار باستانی به ما ربطی ندارد!! و متولی اش میراث است.)

یا آنکه فرهنگ چادر زدن، خراب نکردن فضای سبز اطراف محل اقامت. تشویق به بازدید آثار باستانی و آشنایی با تاریخچه اصفهان و یا ...

به هرحال من فکر می کنم که خانه فرهنگ شهروندی، بی موقع ترین !!! سوژه را برای فرهنگ سازی در نوروز 1390 را  انتخاب کرد.




پ.ن: نذارید اعتماد مردم به تابلوهای ترویج فرهنگ در موضوعات خاص از بین برود. اعتمادی که از دست برود، زمان زیادی را نیاز دارد تا دوباره بازگردد.


وقتی روزنامه نگاران داوطلبانه کارگر شدند


در ستایش شرف


[نظام توتالیتر چکسلواکی در انتهای دهه شصت] ظرف یک سال، تمام دانشکده های هنر دانشگاه ها را عملا نابود کرد، موسسات علمی و دانشگاهی را متفرق کرد، تمام مجلات و نشریاتی که به هنر و فرهنگ می پرداختند را ممنوع ساخت. اکثر روزنامه نگارها، نویسندگان و دانشگاهیان چک نام خود را در فهرست سیاه یافتند. آن ها نمی توانستند آثار خود را منتشر کنند، کتاب های موجودشان را از کتاب فروشی ها و کتابخانه ها جمع کردند و اسامی آن ها را جز برای بردن آبرویشان، نمی شد در ملاعام برد. آن ها «داوطلبانه» کارگر شدند -انباردار، شیشه شور، رفتگر، مامور سوخت، و نگهبان شب شدند. آن هایی که بر مسند قدرت بودند خیال می کردند برای ابد از شر آدم هایی که می توانستند ماهیت واقعی آن ها (دیکتاتورها را) را نشان بدهند، و با صداقت تمام آن ها و کل جامعه را خطاب قرار دهند، خلاص می شوند. حکومت قدرت تبعید کردن آن ها را داشت اما، قدرت در هم شکستن روح و روانشان را نداشت.


پ.ن: ایوان کلیما - روح پراگ


واست بی تابم و بی خوابم و می دونی دلتنگم


همین امروز یکی در زد، خدا رفت و در و وا کرد


اشک ریختن مدل های مختلف دارد. اشک هایی که می توانند مدلشان از یک صبح تا شب عوض شود. اشک های صبح از سر درد و ترس و وحشت و اشک های شب از سر شوق و شادی. روزه بدی بود. امسال برای اولین بار هیشکدوممون سر سفره هفت سین نمی شینیم و عکس یادگاری نمی گیریم. دلشو نداریم جای خالیه بابارو ببینیم.

بابا، سفره هفت سین رو دست نخورده نگه می داریم. از هیشکی عیدی نمی گیریم. دشت اول، لبخند اول، صدای گرم یا مقلب القلوب سر سفره ای که هزار سین سلامت داره ماله توئه. مخصوص تو. زود برگرد تا عید بشه ...



پ.ن: از آی سی یو بوی خبرهای خوب میاد. خدایا شکرت. شکرت خدایا

پ.ن: بابام رو دعا کنید ...